هوالعزیز الحکیم

خطبه 184-به همام درباره پرهيزکاران از زبان مولای متقیان علی ابن ابی طالب (علیه السلام)

 

(يکي از ياران پرهيزکار امام (ع) به نام همام گفت: اي اميرمومنان پرهيزکاران را براي من آن چنان توصيف کن گويا آنان را با چشم مي‏نگرم. امام (ع) در پاسخ او درنگي کرد و فرمود: (اي همام! از خدا بترس و نيکوکار باش که خداوند با پرهيزکاران و نيکوکاران است) اما همام دست بردار نبود و اصرار ورزيد، تا آنکه امام (ع) تصميم گرفت صفات پرهيزکاران را بيان فرمايد. پس خدا را سپاس و ثنا گفت، و بر پيامبرش درود فرستاد، و فرمود) سيماي پرهيزکاران پس از ستايش پروردگار! همانا خداوند سبحان پديده‏ها را در حالي آفريد که از اطاعتشان بي‏نياز، و از نافرماني آنان در امان بود، زيرا نه معصيت گناهکاران به خدا زياني مي‏رسانند و نه اطاعت مومنان براي او سودي دارد، روزي بندگان را تقسيم، و هر کدام را در جايگاه خويش قرار داد، اما پرهيزکاران! در دنيا داراي فضيلت‏هاي برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان ميانه‏روي، و راه رفتنشان با تواضع و فروتني است، چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده مي‏پوشانند، و گوشهاي خود را وقف دانش سودمند کرده‏اند، و در روزگار سختي و گشايش حالشان يکسان است، و اگر نبود مرگي که خدا بر آنان مقدر فرمود، روح آنان حتي به اندازه

 

برهم زدن چشم، در بدنها قرار نمي‏گرفت، از شوق ديدار بهشت، و از ترس عذاب جهنم، خدا در جانشان بزرگ و ديگران کوچک مقدارند. بهشت براي آنان چنان است که گويي آن را ديده و در نعمتهاي آن بسر مي‏برند، و جهنم را چنان باور دارند که گويي آن را ديده و در عذابش گرفتارند دلهاي پرهيزکاران اندوهگين، و مردم از آزارشان در امان، تنهايشان فربه نبوده، و درخواستهايشان اندک، و عفيف و پاکدامنند. در روزگار کوتاه دنيا صبر کرده تا آسايش جاودانه قيامت را به دست آورند، تجارتي پرسود که پروردگارشان فراهم فرمود، دنيا مي‏خواست آنها را بفريبد اما عزم دنيا نکردند، مي‏خواست آنها را اسير خود گرداند که با فدا کردن جان، خود را آزاد ساختند. شب پرهيزکاران پرهيزکاران در شب بر پا ايستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفکر و انديشه مي‏خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروي درد خود را مي‏يابند، وقتي به آيه‏اي برسند که تشويقي در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روي آورند، و با جان پرشوق در آن خيره شوند، و گمان مي‏برند که نعمتهاي بهشت در برابر ديدگانشان قرار داد و هرگاه به آيه‏اي مي‏رسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مي‏سپارند، و گويا صداي

 

برهم خوردن شعله‏هاي آتش، در گوششان طنين‏افکن است، پس قامت به شکل رکوع خم کرده، پيشاني و دست و پا بر خاک ماليده، و از خدا آزادي خود از آتش جهنم را مي‏طلبند. روز پرهيزکاران پرهيزکاران در روز، دانشمنداني بردبار، و نيکوکاراني باتقوا هستند که ترس الهي آنان را چونان تير تراشيده لاغر کرده است، کسي که به آنها مي‏نگرد مي‏پندارد که بيمارند اما آنان را بيماري نيست، و مي‏گويد، مردم در اشتباهند! در صورتيکه آشفتگي ظاهرشان از امري بزرگ است. از اعمال اندک خود خشنود نيستند، و اعمال زياد خود را بسيار نمي‏شمارند، نفس خود را متهم مي‏کنند، و از کردار خود ترسناکند، هرگاه يکي از آنان را بستايند، از آنچه در تعريف او گفته شد در هراس افتاده مي‏گويد: (من خود را از ديگران بهتر مي‏شناسم و خداي من، مرا بهتر از من مي‏شناسد، بار خدايا، مرا بر آنچه مي‏گويند محاکمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده که مي‏گويند، و گناهاني که نمي‏دانند بيامرز.)

 

 

نشانه‏هاي پرهيزکاران و از نشانه‏هاي يکي از پرهيزکاران اين است که او را اينگونه مي‏بيني، در دينداري نيرومند، نرمخو و دورانديش، داراي ايماني پر از يقين، حريص در کسب دانش، و با داشتن علم بردبار، و در توانگري ميانه‏رو، در عبادت فروتن، و آراسته در تهيدستي، در سختي‏ها بردبار، در جستجوي کسب حلال، در راه هدايت شادمان، پرهيزکننده از طمع‏ورزي، مي‏باشد، اعمال نيکو انجام مي‏دهد و ترسان است، روز را به شب مي‏رساند با سپاسگزاري، و شب را به روز مي‏آورد با ياد خدا، شب مي‏خوابد اما ترسان، و برمي‏خيزد شادمان، ترس براي اينکه دچار غفلت نشود، و شادماني براي فضل و رحمتي که به او رسيده است. اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش مي‏کند، روشني چشم پرهيزکار در چيزي قرار دارد که جاودانه است، و آنچه را ترک مي‏کند که پايدار نيست، بردباري را با علم، و سخن را با عمل، درمي‏آميزد پرهيزگار را مي‏بيني که: آرزويش نزديک، لغزشهايش اندک، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراکش کم، کارش آسان، دينش حفظشده، شهوتش مرده، خشمش فرو خورده است. مردم به خيرش اميدوار، و از آزارش در امانند، اگر در بيخبران باشد نامش در گروه يادآو

 

ران خدا ثبت مي‏گردد، و اگر در يادآوران باشد نامش در گروه بيخبران نوشته نمي‏شود، ستمکار خود را عفو مي‏کند، به آنکه محرومش ساخته مي‏بخشد، آن کس که با او بريده مي‏پيوندد، از سخن زشت دور، و گفتارش نرم، بديهاي او پنهان و کار نيکش آشکار است. نيکي‏هاي او به همه رسيده، و آزار او به کسي نمي‏رسد. در سختي‏ها آرام، و در ناگواريها بردبار و در خوشيها سپاسگزار است، به آنکه دشمن دارد ستم نکند، و نسبت به آنکه دوست دارد به گناه آلوده نشود، پيش از آن که بر ضد او گواهي دهند به حق اعتراف مي‏کند، و آنچه را به او سپرده‏اند ضايع نمي‏سازد، و آنچه را به او تذکر دادند فراموش نمي‏کند. مردم را با لقبهاي زشت نمي‏خواند، همسايگان را آزار نمي‏رساند، در مصيبتهاي ديگران شاد نمي‏شود، و در کار ناروا دخالت نمي‏کند، و از محدوده حق خارج نمي‏شود، اگر خاموش است سکوت او اندوهگينش نمي‏کند، و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمي‏شود، و اگر به او ستمي روا دارند صبر مي‏کند تا خدا انتقام او را بگيرد. نفس او از دستش در زحمت، ولي مردم در آسايشند، براي قيامت خود را به زحمت مي‏افکند، ولي مردم را به رفاه و آسايش مي‏رساند، دوري او از برخي مردم، از روي زهد و پارسايي،

 

و نزديک شدنش با بعضي ديگر از روي مهرباني و نرمي است، دوري او از تکبر و خودپسندي، و نزديکي او از روي حيله و نيرنگ نيست، (سخن امام که به اينجا رسيد، ناگهان همام ناله‏اي زد و جان داد. امام (ع) فرمود:) سوگند بخدا من از اين پيش‏آمد بر همام مي‏ترسيدم، سپس گفت: آيا پندهاي رسا با آنان که پذيرنده آنند چنين مي‏کند؟ شخصي رسيد و گفت: چرا با تو چنين نکرد؟ امام (ع) پاسخ داد: واي بر تو، هر اجلي وقت معيني دارد که از آن پيش نيافتد و سبب مشخصي دارد که از آن تجاوز نکند، آرام باش و ديگر چنين سخناني مگو، که شيطان آن را بر زبانت رانده است