قرآن در نهج البلاغه
بسم الله الرحمن الرحیم
قرآن در نهج البلاغه :مجموعه مطالبی که در نهج البلاغه حضرت علی (علیه السلام) ازکلمه قرآن استفاده فرموده اند.
سرگردانی مردم و ضرورت تقوی( خطبه16)
قرآن کتاب باقى مانده و نشانههاى نبوت بر آن قرار گرفته و مسير حرکت سنت است و سرانجام نيکو بدان بازگردد . هرکس که ادعا کند ، هلاک شود و هر که دروغ بندد به مقصود نرسد و هرکه با حق ستيزد ، خود تباه شود . نادان را در نادانى همين بس ، که مقدار خويش نمىشناسد . ستونى که بر بنيان تقوا و استوار گردد هرگز فرو نريزد و کشتهاى که به آب تقوا سيراب گردد ، تشنه نماند . در خانههاى خود آرام گيريد و با يکديگر طريق آشتى سپاريد . از گناهان خود توبه کنيد . هيچ ستايندهاى جز پروردگارش را نستايد و هيچ ملامت کنندهاى نبايد جز خود را ملامت نمايد .
داوران ناشايست (خطبه 17)
به خدا شکايت ميکنم از مردمي که در جهالت زندگي ميکنند، و با گمراهي ميميرند، در ميان آنها، کالايي خوارتر از قرآن نيست، اگر آن را آنگونه که بايد بخوانند، و متاعي سودآورتر، گرانبهاتر از قرآن نيست، اگر آن را تحريف کنند، و در نزد آنان، چيزي زشت تر از معروف، و نيکوتر از منکر نيست
مبانی وحدت اسلامی (خطبه18)
در حالي که خداي سبحان ميفرمايد: (ما در قرآن چيزي را فروگذار نکرديم) و فرمود: (در قرآن بيان هر چيزي است) و يادآور شديم که: بعض قرآن گواه بعض ديگر است و اختلافي در آن نيست. پس خداي سبحان فرمود: (اگر قرآن از طرف غير خدا نازل ميشد اختلافات زيادي در آن مييافتند) همانا قرآن داراي ظاهري زيبا، و باطني ژرف و ناپيداست، مطالب شگفتآور آن تمام نميشود، و اسرار نهفته آن پايان نميپذيرد، و تاريکيها بدون قرآن بر طرف نخواهد شد
در بيان فتنه (خطبه 50)
علل پيدايش فتنهها همواره آغاز پديد آمدن فتنهها، هواپرستي، و بدعت گذاري در احکام آسماني است، نوآوريهايي که قرآن با آن مخالف است، و گروهي (با دو انحراف ياد شده) بر گروه ديگر سلطه و ولايت يابند، که برخلاف دين خداست. پس اگر باطل با حق مخلوط نميشد، بر طالبان حق پوشيده نميماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص ميگشت زبان دشمنان قطع ميگرديد. اما قسمتي از حق و قسمتي از باطل را ميگيرند و به هم ميآميزند، آنجاست که شيطان بر دوستان خود چيره ميگردد، و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند يافت.
پاسخ به اتهامي ناروا (خطبه 74)
(وقتي شنيد که بنياميه با تهمتهاي فراوان آنحضرت را در خون عثمان شريک ميپندارند، فرمود)
آيا شناختي که بنياميه از روحيات من دارند آنان را از عيبجوئي بر من باز نميدارد؟ و آيا سوابق مبارزات من نادانان را بر سر جاي خود نمينشاند؟ که به من تهمت نزنند؟ آنچه خدا آنان را بدان پند داد از بيان من رساتر است. من مارقين (از دين خارج شدگان) را با حجت و برهان مغلوب ميکنم و دشمن ناکثين (پيمان شکنان) و ترديد دارندگان در اسلام ميباشم، شبهات را بايد در پرتو کتاب خدا قرآن، شناخت و بندگان خدا به آنچه در دل دارند پاداش داده ميشوند
پرهيز از توجه به غير خدا (خطبه 78)
گمان ميکني تو از آن ساعتي آگاهي که اگر کسي حرکت کند زيان نخواهد ديد؟ و ميترساني از ساعتي که اگر کسي حرکت کند ضرري دامنگير او خواهد شد؟ کسي که گفتار تو را تصديق کند، قرآن را تکذيب کرده است، و از ياري طلبيدن خدا در رسيدن به هدفهاي دوست داشتني، و محفوظ ماندن از ناگواريها، بينياز شده است. گويا ميخواهي بجاي خداوند، تو را ستايش کنند! چون به گمان خود مردم را به ساعتي آشنا کردي که منافعشان را به دست ميآورند و از ضرر و زيان درامان ميمانند.
پرهيز دادن مردم از ستارهشناسي
اي مردم، از فرا گرفتن علم ستارهشناسي براي پيشگوييهاي دروغين، بپرهيزيد، جز آن مقدار از علم نجوم که در دريانوردي و صحرانوردي به آن نياز داريد، چه اينکه ستارهشناسي شما را به غيبگويي و غيبگويي به جادوگري ميکشاند، و ستارهشناس چون غيبگو، و غيبگو چون جادوگر و جادوگر چون کافر و کافر در آتش جهنم است. با نام خدا حرکت کنيد.
معرفي الگوهاي پرهيزکاري از خدا(از خطبه82 "غراء)
چون خردمندي بترسيد که دل را به تفکر مشغول داشته، و ترس از خدا بدنش را فرا گرفته، و شب زندهداري خواب از چشم او ربوده، و به اميد ثواب گرمي روز را با تشنگي گذرانده، با پارسايي شهوت را کشته، و نام خدا زبانش را همواره به حرکت درآورده، ترس از خدا را براي ايمن ماندن در قيامت پيش فرستاده، از تمام راهها جز راه حق چشم پوشيده، بهترين راهي که انسان را به حق ميرساند ميپيمايد، چيزي او را مغرور نساخته، و مشکلات و شبهات او را نابينا نميسازد، مژده بهشت، و زندگي کردن در آسايش و نعمت سراي جاويدان و ايمنترين روزها، او را خشنود ساخته است. با بهترين روش از گذرگاه دنيا عبور کرده، توشه آخرت را پيش فرستاده، و از ترس قيامت در انجام اعمال صالح پيش قدمشده است، ايام زندگي را با شتاب در اطاعت پروردگار گذرانده، و در فراهم آوردن خشنودي خدا با رغبت تلاش کرده، از زشتيها فرار کرده، امروز رعايت زندگي فردا نموده، و هماکنون آينده خود را ديده است. پس بهشت براي پاداش نيکوکاران سزاوار و جهنم براي کيفر بدکاران مناسب است، و خدا براي انتقام گرفتن از ستمگران کفايت ميکند، و قرآن براي حجت آوردن و دشمني کردن، کافي است
صفات پرهيزکاري (خطبه 85)
پس اي مردم! خدا را! خدا را! پروا کنيد، براي حفظ قرآن، که از شما خواسته، و حقوقي که نزد شما سپرده است، پس همانا خداي سبحان! شما را بيهوده نيافريد، و به حال خود وانگذاشت، و در گمراهي و کوري رها نساخته است، کردارتان را بيان فرمود، و از اعمال شما باخبر است و سرآمد زندگي شما را مشخص کرد و (کتابي بر شما نازل کرد که روشنگر همه چيز است) پيامبرش را مدتي در ميان شما قرار داد تا براي او و شما، دين را به اکمال رساند، و آنچه در قرآن نازل شد و مايه رضاي الهي است تحقق بخشد. و با زبان پيامبرش، کارهاي خوشايند و ناخوشايند، بايدها و نبايدها را ابلاغ کرد، و اوامر و نواهي را آموزش داد، و راه عذر را بر شما بست و حجت را تمام کرد. پيش از کيفر، شما را تهديد نمود، از عذابهاي سختي که در پيشروي داريد شما را ترساند، پس بازمانده ايام خويش را دريابيد، و صبر و بردباري در برابر نارواييها پيشه کنيد، چرا که عمر باقيمانده، برابر روزهاي زيادي که به غفلت گذرانديد و روي گردان از پندها بوديد، بسيار کم است. به خود بيش از اندازه آزادي ندهيد، که شما را به ستمگري ميکشاند، و با نفس سازشکاري و سستي روا مداريد که ناگهان در درون گناه سقوط ميکنيد.
موعظه ياران (خطبه 86)
اي بندگان خدا! همانا بهترين و محبوبترين بنده نزد خدا، بندهاي که خدا او را در پيکار با نفس ياري داده است، آن کس که جامه زيرين او اندوه، و لباس رويين او ترس از خداست، چراغ هدايت در قلبش روشنشده و وسائل لازم براي روزي او فراهم آمد، دوريها و دشواريها را بر خود نزديک و آسان ساخته است. حقايق دنيا را با چشم دل نگريسته، همواره به ياد خدا بوده و اعمال نيکو، فراوان انجام داده است، از چشمه گواراي حق سيراب گشته، سرچشمهاي که به آساني به آن رسيد و از آن نوشيده سيراب گرديد. از راه هموار و راست قدم برداشته، پيراهن شهوات را از تن بيرون کرد، و جز يک غم، از تمام غمها خود را ميرهاند، و از صف کوردلان و مشارکت با هواپرستان خارجشده، کليد بازکننده درهاي هدايت شد و قفل درهاي گمراهي و خواري گرديد، راه هدايت را با روشندلي ديد، و از همان راه رفت، و نشانههاي آن را شناخت و از امواج سرکش شهوات گذشت. به استوارترين دستاويزها و محکمترين طنابها چنگ انداخت، چنان به يقين و حقيقت رسيد که گويي نور خورشيد بر او تابيد، در برابر خداوند خود را بگونهاي تسليم کرد که هر فرمان او را انجام ميدهد و هر فرعي را به اصلش باز ميگرداند، چراغ تاريکيها، و روشنيبخش تيرگيها، کليد درهاي بسته و برطرفکننده دشواريها، و راهنماي گمراهان در بيابانهاي سرگرداني است. سخن ميگويد، خوب ميفهماند، سکوت کرده به سلامت ميگذرد، براي خدا اعمال خويش را خالص کرده آنچنان که خدا پذيرفته است، از گنجينههاي آيين خدا و ارکان زمين است. خود را به عدالت واداشته و آغاز عدالت او آنکه هواي نفس را از دل بيرون رانده است، حق را ميشناساند و به آن عمل ميکند، کار خيري نيست مگر که به آن قيام ميکند، و در هيچ جا گمان خيري نبرده جز آنکه به سوي آن شتافت. اختيار خود را به قرآن سپرده، و قرآن را راهبر و پيشواي خود قرار داده است، هر جا که قرآن بار اندازد فرود آيد، و هر جا که قرآن جاي گيرد مسکن گزيند.
وصف زشت ترين انسان (عالم نمايان) و ديگري که او را دانشمند نامند اما از دانش بيبهره است، يک دسته از نادانيها را از جمعي نادان فرا گرفته، و مطالب گمراهکننده از گمراهان آموخته، و به هم بافته، و دامهايي از طنابهاي غرور و گفتههاي دروغين بر سر راه مردم افکنده، قرآن را بر اميال و خواستههاي خود تطبيق ميدهد، و حق را به هوسهاي خود تفسير ميکند، مردم را از گناهان بزرگ ايمن ميسازد، و جرائم بزرگ را سبک جلوه ميدهد، ادعا ميکند از ارتکاب شبهات پرهيز دارد اما در آنها غوطه ميخورد. ميگويد: از بدعتها دورم، ولي در آنها غرقشده است، چهره ظاهر او چهره انسان، و قلبش قلب حيوان درنده است، راه هدايت را نميشناسد که از آن سو برود، و راه خطا و باطل را نميداند که از آن بپرهيرد، پس مردهاي است در ميان زندگان. شناساندن عترت پيامبر (ص) و امامان راستين (ع) مردم! کجا ميرويد؟ چرا از حق منحرف ميشويد؟ پرچمهاي حق برپاست و نشانههاي آن آشکار است، با اينکه چراغهاي هدايت روشنگر راهند، چون گمراهان به کجا ميرويد؟ چرا سرگردانيد؟ در حالي که عترت پيامبر شما در ميان شماست، آنها زمامداران حق و يقينند، پيشوايان دين، و زبانهاي راستي و راستگويانند، پس بايد در بهترين منازل قرآن جايشان دهيد و همانند تشنگان که به سوي آب شتابانند، به سويشان هجوم آوريد. اي مردم اين حقيقت را از خاتم پيامبران بياموزيد که فرمود: هر که از ما ميميرد، در حقيقت نمرده است و چيزي از ما کهنه نميشود. پس آنچه نميدانيد، نگوييد، زيرا بسياري از حقايق در اموري است که ناآگاهانه انکار ميکنيد.
ويژگيهاي امام علي (علیه السلام)
مردم! عذرخواهي کنيد از کسي که دليلي بر ضد او نداريد، و آنکس من ميباشم، مگر من در ميان شما بر اساس (ثقل اکبر) که قرآن است عمل نکردم؟ و (ثقل اصغر) عترت پيامبر (ص) را در ميان شما باقي نگذارم؟ مگر من پرچم ايمان را در بين شما استوار نساختم؟ و از حدود و مرز حلال و حرام آگاهيتان ندادم؟ مگر پيراهن عافيت را با عدل خود به اندام شما نپوشاندم؟ و نيکيها را با اعمال و گفتار خود در ميان شما رواج ندادم؟ و ملکات اخلاق انساني را به شما نشان ندادم؟ پس وهم و گمان خود را در آنجا که چشم دل ژرفاي آن را مشاهده نميکند، و فکرتان توانايي تاختن در آن راه را ندارد، بکار نگيريد. برخي از همين خطبه است:
صفات خدا در قرآن (خطبه 90" اشباح")
اي پرسشکننده، درست بنگر، آنچه را که قرآن از صفات خدا بيان ميدارد، به آن اعتماد کن، و از نور هدايتش بهره گير، و آنچه را که شيطان تو را به دانستن آن واميدارد، که کتاب خدا آن را بر تو واجب نکرده، و در سنت پيامبر (ص) و امامان هدايتگر (ع) نيامده، رها کن و علم آن را به خدا واگذار، که اين نهايت حق پروردگار بر تو است. بدان، آنها که در علم دين استوارند، خدا آنها را از فرو رفتن در آنچه که بر آنها پوشيده است و تفسير آن را نميدانند، و از فرو رفتن در اسرار نهان بينياز ساخته است، و آنان را از اين رو که به عجز و ناتواني خود در برابر غيب و آنچه که تفسير آن را نميدانند اعتراف ميکنند، ستايش فرمود، و ترک ژرفنگري آنان در آنچه که خدا بر آنان واجب نساخته را راسخ بودن در علم شناسانده است. پس به همين مقدار بسنده کن! و خدا را با ميزان عقل خود ارزيابي مکن، تا از تباهشدگان نباشي.
رهآورد برخي از مباني اعتقادي (خطبه 109)
همانا بهترين چيزي که انسانها ميتوانند با آن به خداي سبحان نزديک شوند، ايمان به خدا و ايمان به پيامبر (ص) و جهاد در راه خداست، که جهاد قله بلند اسلام، و يکتا دانستن خدا، بر اساس فطرت انساني است، برپا داشتن نماز آيين ملت اسلام، و پرداختن زکات تکليف واجب الهي، و روزه ماه رمضان سپري برابر عذاب الهي است، و حج و عمره، نابودکننده فقر و شستشودهنده گناهان است. و صله رحم مايه فزوني مال و طول عمر، و صدقههاي پنهاني نابودکننده گناهان، و صدقه آشکارا، مرگهاي ناگهاني و زشت را باز ميدارد، و نيکوکاري، از ذلت و خواري نگه ميدارد.
به ياد خدا باشيد که نيکوترين ذکر است، و آنچه پرهيزگاران را وعده دادند آرزو کنيد که وعده خدا راست ترين وعدههاست، از راه و رسم پيامبرتان پيروي کنيد که بهترين راهنماي هدايت است، رفتارتان را با روش پيامبر (ص) تطبيق دهيد که هدايت کنندهترين روشهاست. ارزش قرآن و قرآن را بياموزيد، که بهترين گفتار است، و آن را نيک بفهميد که بهار دلهاست، از نور آن شفا و بهبودي خواهيد که شفاي سينههاي بيمار است، و قرآن را نيکو تلاوت کنيد که سودبخش ترين داستانهاست، زيرا عالمي که به غير علم خود عمل کند، چونان جاهل سرگرداني است که از بيماري ناداني شفا نخواهد گرفت، بلکه حجت بر او قويتر و حسرت و اندوه بر او ثابت و در پيشگاه خدا سزاوار سرزنش است.
سياست استعماري قرآن بر سر نيزه کردن (خطبه 121)
(پس از پافشاري خوارج در شورشگري، امام (ع) به قرارگاهشان رفت و فرمود:) آيا همه شما در جنگ صفين بوديد؟ گفتند: بعضي بوديم و برخي حضور نداشتيم فرمود: به دو گروه تقسيم شويد، تا متناسب با هر کدام سخن گويم. دو دسته شدند، امام ندا درداد که: ساکت باشيد، به حرفهايم گوش فرا دهيد و با جان و دل به سوي من توجه کنيد، و هر کس را براي گواهي سوگند دادم با علم گواهي دهد آنگاه سخنان طولاني مطرح فرمود : آنگاه که شاميان در گرماگرم جنگ، و در لحظههاي پيروزي ما، با حيله و نيرنگ، و مکر و فريبکاري قرآنها را بر سر نيزه بلند کردند شماها نگفتيد که: (شاميان، برادران ما و همآيين ما هستند؟ از ما ميخواهند از خطاي آنان بگذاريم. و راضي به حاکميت کتاب خدا شدهاند، نظر ما اين است که حرفشان را قبول کنيم و از آنان دست برداريم؟)، اما من به شما گفتم که: اين توطئه ظاهرش ايمان و باطن آن دشمني و کينهتوزي است، آغاز آن رحمت و پايان آن پشيماني است، پس در همين حال به مبارزه ادامه دهيد، و از راهي که در پيش گرفتهايد منحرف نشويد، و در جنگ دندان بر دندان فشاريد، و به هيچ ندايي گوش ندهيد، زيرا اگر پاسخ داده شوند گمراهکنندهاند، و اگر رها گردند خوار و ذليل شوند، که همواره چنين بود، اما دريغ! شماها را ديدم که به خواستههاي شاميان گردن نهاديد، و حکميت را پذيرفتيد، سوگند بخدا! اگر از آن سر باز ميزدم مسوول پيامدهاي آن نبودم، و خد گناه آن را در پرونده من نميافزود بخدا سوگند! اگر هم حکميت را ميپذيرفتم به اين کار سزاوار پيروي بودم زيرا قرآن با من است، از آن هنگام که يار قرآن گشتم از آن جدا نشدم.
وصف ياران جهادگر پيامبر (ص) ما با پيامبر (ص) بوديم، و همانا جنگ و کشتار گرداگرد پدران، فرزندان، برادران و خويشاوندان ما دور ميزد، اما از وارد شدن هر مصيبت و شدتي جز بر ايمان خود نميافزوديم، و بيشتر در پيمودن راه حق، و تسليم بودن برابر اوامر الهي، و شکيبايي بر درد جراحتهاي سوزان، مصمم ميشديم. هدف مبارزه با شاميان. اما امروز با پيدايش زنگارها در دين، کژيها و نفوذ شبههها در افکار، تفسير و تاويل دروغين در دين، با برادران مسلمان خود به جنگ خونين کشانده شديم، پس هرگاه احساس کنيم چيزي باعث وحدت ماست و به وسيله آن با يکديگر نزديک ميشويم، و شکافها را پر و باقيمانده پيوندها را محکم ميکنيم، به آن تمايل نشان ميدهيم، آن را گرفته و ديگر راه را ترک ميگوييم.
پرهيز از افراط و تفريط نسبت به امام علي (ع)( خطبه 127)
به زودي دو گروه نسبت به من هلاک ميگردند، دوستي که افراط کند و به غير حق کشانده شود، و دشمني که در کينهتوزي با من زيادهوري کرده به راه باطل درآيد، بهترين مردم نسبت به من گروه ميانهرو هستند، از آنها جدا نشويد، همواره با بزرگترين جمعيتها باشيد که دست خدا با جماعت است، از پراکندگي بپرهيزيد، که انسان تنها بهره شيطان است آنگونه که گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود، آگاه باشيد هر کس که مردم را به تفرقه و جدايي دعوت کند او را بکشيد هر چند که زير عمامه من باشد.
علل پذيرش (حکميت) اگر به آن دو نفر (ابوموسي و عمروعاص) راي به داوري داده شد، تنها براي اين بود که آنچه را قرآن زنده کرد زنده سازند، و آنچه را قرآن مرده خوانده، بميرانند، زنده کردن قرآن اين است که دست وحدت به هم دهند و به آن عمل نمايند، و ميراندن، از بين بردن پراکندگي و جدايي است، پس اگر قرآن ما را به سوي آنان بکشاند آنان را پيروي ميکنيم، و اگر آنان را به سوي ما سوق داد بايد اطاعت کنند، پدر مباد شما را! من شري براه نيانداخته، و شما را نسبت به سرنوشت شما نفريفته، و چيزي را بر شما مشتبه نساختهام، همانا راي مردم شما بر اين قرار گرفت که دو نفر را براي داوري انتخاب کنند، ما هم از آنها پيمان گرفتيم که از قرآن تجاوز نکنند، اما افسوس که آنها عقل خويش را از دست دادند، حق را ترک کردند در حالي که آن را بخوبي ميديدند، چون ستمگري با هواپرستي آنها سازگار بود با ستم همراه شدند، ما پيش از داوري ظالمانهشان با آنها شرط کرديم که به عدالت داوري کنند و بر اساس حق حکم نمايند، اما به آن پايبند نماندند.
ويژگيهاي قرآن (خطبه 133)
کتاب خدا قرآن در ميان شما سخنگويي است که هيچگاه زبانش از حقگويي کند و خسته نشده، و همواره گوياست، خانهاي است که ستونهاي آن هرگز فرو نميريزد، و صاحب عزتي است که يارانش هرگز شکست ندارند.
اندرزهاي جاودانه- آگاه باشيد، در دنيا چيزي نيست مگر آنکه صاحبش به زودي از آن سير و از داشتن آن دلگير ميشود، جز ادامه زندگي، زيرا در مرگ آسايشي نمينگرند، حيات و زندگي چونان حکمت و دانش است که حيات دل مرده، و بينايي چشمهاي نابيناست و مايه شنوايي براي گوشهاي کر، آبي گوارا براي تشنگان ميباشد که همه در آن سالم و بينيازند. ويژگيهاي قرآن اين قرآن است که با آن ميتوانيد راه حق را بنگريد، و با آن سخن گوييد، و به وسيله آن بشنويد، بعضي از قرآن از بعضي ديگر سخن ميگويد، و برخي بر برخي ديگر گواهي ميدهد، در شناساندن خدا اختلافي نداشته، و کسي را که همراهش شد از خدا جدا نميسازد.
خبر از آينده تاسف بار اسلام و مسلمين (خطبه 147)
همانا پس از من روزگاري بر شما فرا خواهد رسيد که چيزي پنهانتر از حق، و آشکارتر از باطل، و فراوانتر از دروغ به خدا و پيامبرش، نباشد، و نزد مردم آن زمان، کالايي زيانمندتر از قرآن نيست اگر آن را درست بخوانند و تفسير کنند، و متاعي پرسودتر از قرآن يافت نميشود آنگاه که آن را تحريف کنند و معاني دلخواه خود را رواج دهند. در شهرها چيزي ناشناختهتر از معروف، و شناختهتر از منکر نيست، حاملان قرآن، را واگذاشته و حافظان قرآن، آن را فراموش ميکنند، پس در آن روز قرآن و پيروانش از ميان مردم رانده و مهجور ميگردند، و هر دو غريبانه در يک راه ناشناخته سرگردانند، و پناهگاهي ميان مردم ندارند، پس قرآن و پيروانش در ميان مردمند اما گويا حضور ندارند، با مردمند ولي از آنها بريدهاند، زيرا گمراهي و هدايت هرگز هماهنگ نشوند گرچه کنار يکديگر قرار گيرند. مردم در آن روز، در جدايي و تفرقه همداستان، و در اتحاد و يگانگي، پراکندهاند، گويي آنان پيشواي قرآن بوده و قرآن پيشواي آنان نيست، پس از قرآن جز نامي نزدشان باقي نماند و آنان جز خطي از قرآن نشناسند، و از اين پيش چه کيفرها که بر نيکوکاران روا نداشتند، و سخن راست آنان را بر خدا دروغ پنداشتند، و کار نيکشان را پاداش بد دادند. و همانا آنان که پيش از شما زندگي ميکردند، به خاطر آرزوهاي دراز، و پنهان بودن زمان اجلها، نابود گرديدند، تا ناگهان مرگ وعده دادهشده بر سرشان فرود آمد، مرگي که عذرها را نپذيرد، و درهاي باز توبه را ببندد، و حوادث سخت و مجازاتهاي پس از مرگ را به همراه آورد.
ويژگيهاي قرآن (خطبه 152)
خدا قرآن را فرو فرستاد که ظاهرش علم، و باطنش حکمت است، نوآوريهاي آن پايان نگيرد و شگفتيهايش تمام نميشود، در قرآن برکات و خيرات چونان سرزمينهاي پرگياه در اول بهاران، فراوان است، و چراغهاي روشنيبخش تاريکيها فراوان دارد، که در نيکيها جز با کليدهاي قرآن باز نشود، و تاريکيها را جز با چراغهاي آن روشنايي نميتوان بخشيد، مرزهايش محفوظ، و چراگاههايش را خود نگهبان است، هر درمانخواهي را درمان، و هر بينيازي طلبي را کافي است.
يادآوري برخي از ارزشهاي اخلاقي و ويژگيهاي قرآن ــــ گويا مينگرم، همه از قبرها خارجشده به سوي منزلگاههاي آخرين در حرکتند، هر خانهاي در بهشت به شخصي تعلق دارد که نه ديگري را ميپذيرند و نه از آنجا به جاي ديگري انتقال مييابند. همانا (امر به معروف) و (نهي از منکر) دو صفت از اوصاف پروردگارند که نه اجل را نزديک ميکنند و نه روزي را کاهش ميدهند. بر شما باد عمل کردن به قرآن، که ريسمان محکم الهي، و نور آشکار و درماني سودمند است، که تشنگي را فرو نشاند، نگهدارنده کسي است که به آن تمسک جويد و نجاتدهنده آن کس است که به آن چنگ آويزد، کجي ندارد تا راست شود، و گرايش به باطل ندارد تا از آن باز گردانده شود، و تکرار و شنيدن پياپي آيات کهنهاش نميسازد، و گوش از شنيدن آن خسته نميشود. کسي که با قرآن سخن بگويد راست گفته و هر کس بدان عمل کند پيشتاز است
ارزش پيامبر (ص) و قرآن (خطبه 157)
خداوند پيامبر (ص) را هنگامي فرستاد که پيامبران حضور نداشتند، و امتها در خواب غفلت بودند، و رشتههاي دوستي و انسانيت از هم گسسته بود، پس پيامبر (ص) به ميان خلق آمد در حالي که کتابهاي پيامبران پيشين را تصديق کرد، و با نوري هدايتگر انسانها شد که همه بايد از آن اطاعت نمايند و آن، نور قرآن کريم است. از قرآن بخواهيد تا سخن گويد، که هرگز سخن نميگويد، اما من شما را از معارف آن خبر ميدهم، بدانيد که در قرآن علم آينده، و حديث روزگاران گذشته است، شفادهنده دردهاي شما، و ساماندهنده امور فردي و اجتماعي شما است.
ويژگيهاي قرآن (خطبه 166)
همانا خداوند بزرگ کتابي هدايتگر فرستاد، و نيکي و بدي خير و شر را آشکارا در آن بيان فرمود، پس راه نيکي در پيش گيريد که هدايت شويد، و از شر و بدي پرهيز کنيد تا در راه راست قرار گيريد. واجبات! واجبات! در انجام واجبات کوتاهي نکنيد تا شما را به بهشت رساند، همانا خداوند چيزهايي را حرام کرده که ناشناخته نيست، و چيزهايي را حلال کرده که از عيب خالي است، و در اين ميان حرمت مسلمانان را بر هر حرمتي برتري بخشيد و حفظ حقوق مسلمانان را به وسيله اخلاص و توحيد استوار کرد. ويژگيهاي مسلماني: پس مسلمان کسي است که مسلمانان از زبان و دست او آزاري نبينند، مگر آنجا که حق باشد، و آزار مسلمانان روا نيست جز در آنچه که واجب باشد. به سوي مرگ که همگاني است، و فرد فرد شما را از آن گريزي نيست بشتابيد، همانا مردم در پيش روي شما ميروند، و قيامت از پشت سر، شما را ميخواند. سبکبار شويد تا به قافله برسيد که پيش رفتگان در انتظار بازماندگانند، از خدا بترسيد، و تقوا پيشه کنيد زيرا شما در پيشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا، و شهرها، و خانهها و حيوانات هستيد خدا را اطاعت کنيد و از فرمان خدا سر باز مداريد، اگر خيري ديديد برگزينيد، و اگر شر و بدي ديديد از آن دوري کنيد.
ضرورت اطاعت از دستورات الهي (خطبه 175)
مردم! از آنچه خداوند بيان داشته بهره گيريد، و از پند و اندرزهاي خدا پند پذيريد، و نصيحتهاي او را قبول کنيد، زيرا خداوند با دليلهاي روشن راه عذر را به روي شما بسته، و حجت را بر شما تمام کرده است. و اعمالي که دوست دارد بيان فرموده، و از آنچه کراهت دارد معرفي کرد، تا از خوبيها پيروي و از بديها دوري گزينيد، همانا رسول خدا (ص) همواره ميفرمود: (گرداگرد بهشت را دشواريها (مکاره) و گرداگرد آتش جهنم را هوسها و شهوات گرفته است.) آگاه باشيد! چيزي از طاعت خدا نيست جز آن که با کراهت انجام ميگيرد و چيزي از معصيت خدا نيست جز اينکه با ميل و رغبت عمل ميشود، پس رحمت خداوند بر کسي که شهوت خود را مغلوب و هواي نفس را سرکوب کند، زيرا کار مشکل، باز داشتن نفس از شهوت بوده که پيوسته خواهان نافرماني و معصيت است. بندگان خدا! بدانيد که انسان باايمان، شب را به روز، و روز را به شب نميرساند جز آنکه نفس خويش را متهم ميداند، همواره نفس را سرزنش ميکند، و گناهکارش ميشمارد، پس در دنيا چونان پيشينيان صالح خود باشيد، که در پيشروي شما درگذشتند و همانند مسافران، خيمه خويش را از جا درآورند و به راه خود رفتند.
ويژگيهاي قرآنـــــ آگاه باشيد! همانا اين قرآن پنددهندهاي است که نميفريبد، و هدايتکنندهاي است که گمراه نميسازد، و سخنگويي که هرگز دروغ نميگويد. کسي با قرآن همنشين نشد مگر آنکه بر او افزود يا از او کاست، افزودن در هدايت و کاهش از کوردلي و گمراهي. آگاه باشيد کسي با داشتن قرآن، نيازي ندارد، و بدون قرآن بينياز نخواهد بود، پس درمان خود را از قرآن بخواهيد، و در سختيها از قرآن ياري بطلبيد، که در قرآن درمان بزرگترين بيماريها يعني کفر و نفاق و سرکشي و گمراهي است، پس به وسيله قرآن خواستههاي خود را از خدا بخواهيد، و با دوستي قرآن بخدا روي آوريد، و به وسيله قرآن از خلق خدا چيزي نخواهيد، زيرا وسيلهاي براي تقرب بندگان بخدا، بهتر از قرآن وجود ندارد. آگاه باشيد، که شفاعت قرآن پذيرفتهشده، و سخنش تصديق ميگردد، آن کس که در قيامت، قرآن شفاعتش کند بخشوده ميشود، و آن کس که قرآن از او شکايت کند محکوم است، در روز قيامت ندادهندهاي بانگ ميزند که: (آگاه باشيد امروز هر کس گرفتار بذري است که کاشته و عملي است که انجام داده، جز اعمال منطبق با قرآن.) پس شما در شمار عملکنندگان به قرآن باشيد، از قرآن پيروي کنيد، با قرآن خدا را بشناسيد، و خويشتن را با قرآن اندرز دهيد، و راي و نظر خود را برابر قرآن متهم کنيد، و خواستههاي خود را با قرآن نادرست بشماريد.
پرهيز از بدعتها ــ اي بندگان خدا! آگاه باشيد مومن کسي است که حلال خدا را هماکنون حلال، و حرام خدا را هماکنون حرام بشمارد و آنچه را مردم با بدعتها تغيير دادند چيزي از حرام را حلال نميکند، زيرا حلال همان است که خدا حلال کرده و حرام همان چيزي است که خدا حرام شمرده است. پس شما در امور و حوادث روزگار تجربه آموختيد و از تاريخ گذشتگان پند گرفتيد، مثلها براي شما زدهاند، و به امري آشکار دعوت شدهايد، جز ناشنوايان کسي ادعاي نشنيدن حق را ندارد، و جز کوران و کوردلان کسي ادعاي نديدن واقعيتها نميکند، آن کس که از آزمايشها و تجربههاي خدادادي سودي نبرد از هيچ پند و اندرزي سود نخواهد برد و کوتهفکري دامنگير او خواهد شد تا آنجا که بد را خوب، و خوب را بد مينگرد، و همانا مردم دو دستهاند، گروهي پيرو شريعت و دين، و برخي بدعت گذارند که از طرف خدا دليلي از سنت پيامبر، و نوري از براهين حق ندارند. ويژگيهاي قرآن همانا خداوند سبحان! کسي را به چيزي چون قرآن پند نداده است، که قرآن ريسمان استوار خدا، و وسيله ايمنيبخش است، در قرآن بهار دل، و چشمههاي دانش است، براي قلب جلائي جز قرآن نتوان يافت، بخصوص در جامعهاي که بيداردلان در گذشته و غافلان و تغافل کنندگان حضور دارند. پس هرجا کار نيکي ديديد ياري کنيد، و هرگاه چيز بد و ناروايي مشاهده کرديد دوري گزينيد، زيرا پيامبر اسلام (ص) همواره ميفرمود: (اي فرزند آدم، کار نيک را انجام ده، و کار بد را واگذار، اگر چنين کني در راه راست الهي قرار خواهي داشت.)
نکوهش از خيانت حکمين (خطبه 176)
راي جمعيت شما در صفين يکي شد که دو مرد را به داوري برگزينند (ابوموسي اشعري، عمروعاص) و از آن دو پيمان گرفتيم که در برابر قرآن تسليم باشند، و از آن تجاوز نکنند، زبان آن دو با قرآن و قلبهايشان پيرو کتاب خدا باشد، اما آنها از قرآن رويگردان شدند، حق را آشکار ميديدند و ترک گفتند که جور و ستم، خواسته دلشان، و کجي و انحراف در روش فکريشان بود. در صورتيکه پيش از صدور راي زشت و حکم جائرانه، با آنها شرط کرده بوديم که به عدل حکم نموده و به حق عمل کنند، ما به حقانيت خود ايمان داريم در حالي که آن دو از راه حق بيرون رفتند و حکمي بر خلاف حکم خدا صادر کردند.
توحيد الهي (خطبه 181)
آگاه باشيد! آنچه از دنيا روي آورده بود پشت کرد و آنچه پشت کرده بود روي آورد و بندگان نيکوکار خدا آماه کوچ کردن شدند، و دنياي اندک و فاني را با آخرت جاويدان تعويض نمودند. ياد ياران شهيد آري! آن دسته از برادراني که در جنگ صفين خونشان ريخت، هيچ زياني نکردهاند گرچه امروز نيستند تا خوراکشان غم و غصه و نوشيدني آنها خونابه دل باشد، بخدا سوگند! آنها خدا را ملاقات کردند، که پاداش آنها را داد و پس از دوران ترس آنها را در سراي امن خود جايگزين فرمود کجا هستند برادران من؟ که بر راه حق رفتند، و با حق درگذشتند کجاست عمار؟ و کجاست پسر تيهان؟ (مالک بن تيهان انصاري) و کجاست ذوالشهادتين؟ (خزيمه بن ثابت که پيامبر شهادت او را دو شهادت دانست) و کجايند همانند آنان از برادرانشان که پيمان جانبازي بستند، و سرهايشان را براي ستمگران فرستادند؟ (پس دست به ريش مبارک گرفت و زماني طولاني گريست و فرمود) دريغا! از برادرانم که قرآن را خواندند، و بر اساس آن قضاوت کردند، در واجبات الهي انديشه نموده و آنها را برپا داشتند، سنتهاي الهي را زنده و بدعتها را نابود کردند، دعوت جهاد را پذيرته و به رهبر خود اطمينان داشته و از او پيروي نمو دند. جهاد! جهاد! بندگان خدا! من امروز لشکر آماده ميکنم، کسي که ميخواهد به سوي خدا رود همراه ما خارج شود. (نوف گفت: براي حسين (ع) ده هزار سپاه، و براي قيس بن سعد ده هزار سپاه، و براي ابوايوب ده هزار سپاه قرار داد، و براي ديگر فرماندهان نيز سپاهي معين کرد، و آماده بازگشت به صفين بود که قبل از جمعه ابنملجم ملعون به امام ضربت زد، و لشکريان بخانهها بازگشتند، و ما چون گوسفنداني بوديم که شبان خود را از دست داده که گرگها از هر سو براي آنان دهان گشوده بودند)
ويژگيهاي قرآن (خطبه 182)
قرآن فرماندهي بازدارنده، و ساکتي گويا، و حجت خدا بر مخلوقات است، خداوند پيمان عمل کردن به قرآن را از بندگان گرفته، و آنان را در گرو دستوراتش قرار داده است، نورانيت قرآن را تمام، و دين خود را به وسيله آن کامل فرمود، و پيامبرش را هنگامي از جهان برد که از تبليغ احکام قرآن فراغت کامل فرمود، و پيامبرش را هنگامي از جهان برد که از تبليغ احکام قرآن فراغت يافته بود، پس خدا را آنگونه بزرگ بشماريد که خود بيان داشته است. خداوند چيزي از دينش را پنهان نکرده، و آنچه مورد رضايت يا خشم او بود وانگذاشته، جز آنکه نشانهاي آشکار، و آيتي استوار براي آن قرار داده است، که به سوي آن دعوت يا پرهيز داده شوند، پس خشنودي و خشم خدا در گذشته و حال يکسان است.
به همام درباره پرهيزکاران (خطبه 184)
(يکي از ياران پرهيزکار امام (ع) به نام همام گفت: اي اميرمومنان پرهيزکاران را براي من آن چنان توصيف کن گويا آنان را با چشم مينگرم. امام (ع) در پاسخ او درنگي کرد و فرمود: (اي همام! از خدا بترس و نيکوکار باش که خداوند با پرهيزکاران و نيکوکاران است) اما همام دست بردار نبود و اصرار ورزيد، تا آنکه امام (ع) تصميم گرفت صفات پرهيزکاران را بيان فرمايد. پس خدا را سپاس و ثنا گفت، و بر پيامبرش درود فرستاد، و فرمود) سيماي پرهيزکاران پس از ستايش پروردگار! همانا خداوند سبحان پديدهها را در حالي آفريد که از اطاعتشان بينياز، و از نافرماني آنان در امان بود، زيرا نه معصيت گناهکاران به خدا زياني ميرسانند و نه اطاعت مومنان براي او سودي دارد، روزي بندگان را تقسيم، و هر کدام را در جايگاه خويش قرار داد، اما پرهيزکاران! در دنيا داراي فضيلتهاي برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان ميانهروي، و راه رفتنشان با تواضع و فروتني است، چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده ميپوشانند، و گوشهاي خود را وقف دانش سودمند کردهاند، و در روزگار سختي و گشايش حالشان يکسان است، و اگر نبود مرگي که خدا بر آنان مقدر فرمود، روح آنان حتي به اندازه برهم زدن چشم، در بدنها قرار نميگرفت، از شوق ديدار بهشت، و از ترس عذاب جهنم، خدا در جانشان بزرگ و ديگران کوچک مقدارند. بهشت براي آنان چنان است که گويي آن را ديده و در نعمتهاي آن بسر ميبرند، و جهنم را چنان باور �%A